برای بهتر و برای بدتر: شادی و درد جنگ در ارمنستان

آنچه در این مطلب خواهید خواند...

به گفته گابریل صباغیان که 24 سال در مونترال کانادا زندگی کرده است درباره جنگ در ارمنستان همچنین مدتی که در ارمنستان زندگی کرده است می گوید : همان‌طور که جغرافیای ارمنستان با کوه‌ها و دره‌های گسترده‌اش تفاوت‌های زیادی دارد، می‌توان همین را درباره طیف وسیعی از احساسات در زندگی در این کشور گفت. دو ماه اول حضورم در اینجا، بالاترین اوج‌ها و پایین‌ترین سقوط‌هایی را که به خاطر دارم، برایم به ارمغان آورده است و این تجربه به طور چشمگیری مسیر زندگی‌ام را تغییر داده است.

ارتباط اولیه من با ارمنستان

با اینکه 24 سال در مونترال کانادا بزرگ شدم و زندگی کردم، همیشه به ارتباطم با هویت ارمنی‌ام از طریق عشق به موسیقی، رقص، غذا، سنت‌ها و تاریخمان ارزش می‌دادم. با این حال، درک من از ارمنستان بیشتر با داستان‌های کهن پادشاهی‌ها و امپراتوری‌ها مرتبط بود، و نقطه عطف ملت ما نسل‌کشی‌ای بود که به‌نظر می‌رسید پایان باشکوه تاریخ ما را رقم زده است. به راحتی می‌توان در گذشته گیر کرد، مخصوصاً وقتی ساعت‌ها به نقشه‌های قدیمی از سرزمین بزرگتر ارمنستان خیره می‌شوی و برای آنچه که از دست رفته حسرت می‌کشی.

جنگ 2020 برای بسیاری از ارمنی‌های سراسر جهان، از جمله خود من، بیدارباشی تکان‌دهنده بود. تا آن زمان، توجه کمی به اتفاقاتی که در جمهوری ارمنستان رخ می‌داد، داشتم؛ مکانی دوردست که به نظر می‌رسید فقط در ذهنم وجود دارد. ناگهان متوجه شدم که کتاب تاریخ جهانی مردم ارمنستان به گذشته محدود نمی‌شود و فصل جدید و مهمی در حال نوشته شدن است.

ورود به ارمنستان

پس از فارغ‌التحصیلی در رشته مهندسی هوافضا در سال جاری، به عنوان یک داوطلب برنامه Birthright به ارمنستان آمدم تا دیگر احساس قطع ارتباط با دولت امروزی ارمنستان نکنم. به شدت قدردان استقبال فوق‌العاده‌ای هستم که کارکنان و داوطلبان Birthright Armenia از من به عمل آوردند، که به من این امکان را داد تا دوستی‌هایی با افرادی از سراسر جهان ایجاد کنم که در غیر این صورت هرگز نمی‌توانستم با آن‌ها ملاقات کنم. در هفته‌های اول زندگی در اینجا، بسیاری از چیزها برایم ناآشنا بود و نیاز به عادت کردن داشت، اما به طرز عجیبی همه این تازگی‌ها حس آشنایی داشت. به‌طور طبیعی، همه جنبه‌های فرهنگی ارمنی که در دیاسپورا تجربه کرده بودم، در اینجا به سطح کاملاً جدیدی ارتقا یافته‌اند: موسیقی، رقص، غذا، مهمان‌نوازی، سایت‌های تاریخی، مناظر طبیعی و کوه‌ها. همه این‌ها به حیرت و شگفتی روزانه‌ام از این کشور افزوده‌اند، اما قوی‌ترین تجربه‌ای که داشتم، گرمی مردم و صمیمیت در تعاملات روزمره بود.

مطلب مرتبط  ارمنستان کجاست؟ | تاریخ ، فرهنگ ، جغرافیا ، گردشگری ، سیاست

به زودی کارآموزی‌ام را در شرکت Sarvia Tech آغاز کردم، جایی که روی ترسیم نقشه‌های فنی از مجموعه‌های مکانیکی کار می‌کردم. در همین حین، شروع به برقراری ارتباط با افرادی که در صنعت هوافضای محلی مشغول بودند کردم تا درباره آخرین پیشرفت‌ها برای علاقه شخصی و کنجکاوی‌ام اطلاعات کسب کنم. از آنچه تاکنون به دست آمده و مقیاس پروژه‌های در حال اجرا به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم. این منجر به دریافت ایمیلی از فردی ناشناس شد که پیشنهادی برای یک موقعیت تمام‌وقت در یک شرکت هوافضای ارمنی داشت. این برایم شوک بود، زیرا امکان مهاجرت دائمی به اینجا چیزی بود که تنها تصور می‌کردم شاید در آینده‌ای دورتر، وقتی “آماده” باشم، اتفاق بیفتد. اما ناگهان یک فرصت واقعی پیش رویم قرار گرفت. وقتی روز ۱۹ سپتامبر از مصاحبه بیرون آمدم، پر از هیجان بودم و ذهنم درباره تمام سناریوهای احتمالی که این تصمیم می‌توانست منجر به آن شود، درگیر بود. این هیجان زمانی که شروع به دیدن گزارش‌های نگران‌کننده‌ای کردم، فروکش کرد.

نسل‌کشی آرتساخ

احساس یخ‌زدگی ذهنی، بی‌حسی عاطفی و کمبود انرژی خلاصه‌ای از حالت ذهنی من در هفته اول پس از آغاز تهاجم کامل به آرتساخ بود. تمرکز بر روی کار یا هر چیز دیگری غیرممکن بود، زیرا ذهنم دائماً به سمت اخبار منحرف می‌شد و چشم‌هایم به اخبار خیره می‌ماند. حس ترسناکی بود که بدانم تمام این اتفاقات فقط ۲۰۰ کیلومتر دورتر در حال رخ دادن است و من هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم. به محض اینکه مردم شروع به عبور از مرز کردند، نیاز فوری به داوطلبانی برای ارائه کمک‌ها و ملزومات اولیه به وجود آمد. بدون لحظه‌ای تردید به جنوب رفتم و به گروه All For Armenia پیوستم، با این امید که بتوانم به هر طریقی از درد و رنج مردمی که تقریباً همه چیز را که می‌شناختند از دست داده بودند، بکاهم. مشاهده تعداد بی‌شماری از خانواده‌ها که تنها با چند وسیله باقی‌مانده بودند، از نزدیک بسیار ناراحت‌کننده بود. با وجود چهره‌های پر از درد و رنج، آنچه بیش از همه بر من تأثیر گذاشت و همچنان در ذهنم باقی مانده است، لبخندهای کودکانی بود که برای اولین بار پس از ماه‌ها شیرینی می‌گرفتند، خنده بچه‌هایی که در زمین‌های بازی موقت بازی می‌کردند، آرامش جدیدی که خانواده‌ها در لحظه‌ای کوتاه از صلح و امنیت پیدا می‌کردند، و همبستگی میان همه ارمنی‌ها برای کمک به برادران و خواهرانشان.

مطلب مرتبط  قیمت ماشین در ارمنستان چقدر است؟ |سپتامبر 2024 🇦🇲

در مقایسه با دنبال کردن جنگ ۲۰۲۰ از دیاسپورا، مشاهده این اتفاقات از ارمنستان در ابتدا بسیار سخت‌تر بود، زیرا رویدادها بسیار نزدیک رخ می‌داد و مستقیماً بر افرادی که اینجا با آن‌ها آشنا شده بودم تأثیر می‌گذاشت. با این حال، حضور در اینجا به من این امکان را داد که تأثیر کوچکی بگذارم و ذهنم را تا حدی آرام کنم، زیرا می‌دانستم که در مواجهه با مشکلات عظیم برای ملت‌مان توانستم کاری مفید انجام دهم. به همین دلیل می‌توانم بگویم که هفته‌های پس از تهاجم در اینجا راحت‌تر از دیاسپورا بود، جایی که احساس می‌کردم نمی‌توانم هیچ کار مشخصی انجام دهم و در محیطی که مردم بی‌اطلاع از وقایع بودند، مجبور به ادامه کار می‌شدم و احساس انزوا می‌کردم.

حرکت به جلو

وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، دو ماهی که در ارمنستان گذراندم، مانند این بود که در آن یک سال کامل تجربه زندگی داشته‌ام، اما این مدت به سرعت یک هفته گذشت. به تازگی، رسماً پیشنهاد پیوستن به یک شرکت در اینجا را دریافت کردم و پس از تفکر و بررسی‌های زیاد، آن را پذیرفتم. با وجود از دست دادن غیرقابل تصوری که این کشور متحمل شد، همچنان پر از امید برای آینده هستم. پس از مشاهده تغییرات بزرگی که در سال‌های اخیر توسط بسیاری از افرادی که بی‌صدا و با تلاش فراوان در حال کار برای بهتر کردن اینجا هستند، به وجود آمده، به آینده امیدوارم. من چیزهای زیادی را برای آینده ملت‌مان می‌بینم و با تمام وجود می‌خواهم بخشی از تلاشی باشم که این کشور را به یک میهن قوی، مقاوم و پررونق که شایسته مردمش است، تبدیل می‌کند. هنوز صفحات بسیاری از تاریخ باقی مانده که نوشته شوند و قلم در دستان ماست.

مطلب مرتبط  تابستانی متفاوت با خرید تور ارمنستان از بوکینگ

انتهای مطلب

لطفا به اشتراک بگذارید

لطفا نظر خود را درباره این مقاله با ما به اشتراک بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *