در این مقاله به نقل از CNBC درباره تجربه زندگی در نروژ یک خانم فریلنسر آمریکایی خواهیم پرداخت.صحبتهای ایشن عینان ترجمه شده به فارسی در اختیار شما می باشد.
در نروژ یک شوخی رایج است که مردم به دو دلیل به اینجا نقل مکان میکنند: کار یا عشق. من در گروه دوم قرار دارم. من با شریک نروژیام در برنامه بینالمللی کارشناسی ارشد مهاجرت و روابط بینفرهنگی آشنا شدم.
پس از یک سال فاصله بین فارغالتحصیلی از دانشگاه در سال 2016، تصمیم گرفتم که کارشناسی ارشدم را در اروپا بگذرانم. بخشی از این انتخاب به دلیل مقرونبهصرفه بودن بود. دو سال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در اروپا کمتر از یک سال تحصیل در مقطع کارشناسی در ایالات متحده برایم هزینه داشت.
در نهایت، از این ایده که در جایی زندگی کنم که بتوانید به طور تصادفی از مرز یک کشور به کشور دیگر عبور کنید و حتی متوجه آن نشوید، لذت بردم!
هرچند عشق ابتدا مرا به نروژ آورد، اما پس از دو سال زندگی در اسلو، متوجه شدم که دلایل بسیاری برای جذب مردم به اینجا وجود دارد. روزهایم را به گشت و گذار، حمام یخی، زمین خوردن در هنگام اسکی، سفر به کلبهها و پیادهروی زیر “خورشید نیمهشب” میگذرانم.
نروژ با جمعیتی حدود ۵.۵ میلیون نفر، در مقایسه با زندگی قبلی من در شیکاگوی پرجنبوجوش، تضاد زیادی دارد. سرعت کندتر زندگی و محیط طبیعی آرام این کشور، برای من آرامش و شادی بسیاری به ارمغان آورده است.
در نروژ بسیار خوشحالتر هستم. در ادامه پنج دلیل اصلی برای این احساس (تجربه زندگی در نروژ) آوردهام:
1.آرامش ناشی از داشتن یک شبکه ایمنی قوی
سیستمهای بهداشت، آموزش و رفاه اجتماعی نروژ به گونهای طراحی شدهاند که در مواقع نیاز از مردم حمایت کنند.
البته، تأخیرهای بوروکراتیک وجود دارد. به عنوان مثال، از زمانی که منتظر بودم تا درخواست من پردازش شود، مصاحبه با بانک انجام دهم و یک شماره تلفن دریافت کنم که بتوانم به Vipps (محبوبترین اپلیکیشن پرداخت در اینجا) متصل شوم، تقریباً شش ماه منتظر بودم تا حساب بانکی نروژی خود را راهاندازی کنم. در این مدت، درآمدم به حساب دوستم واریز میشد.
من در لیست انتظار دو ساله برای جراحی انحراف بینی هستم که برای پاییز امسال برنامهریزی شده است. به من گفته شده که این مسئله برای سیستم بهداشت اجتماعی معمول است، به خصوص وقتی که این جراحی اولویت بالا یا اورژانسی ندارد. اما وقتی که این جراحی را انجام دهم، رایگان خواهد بود و این همان نکته اصلی است.
موارد ضروری مانند بهداشت و آموزش فراهم شدهاند و این به من آرامش ذهنی زیادی میدهد.
بله، ما این خدمات را از طریق پرداخت مالیات تأمین میکنیم. به عنوان یک فریلنسر، مانند خودم، بین ۲۵٪ تا ۳۷٪ از درآمدم را به عنوان مالیات پرداخت میکنم. این میزان متغیر است، اما معمولاً قبل از مالیات حدود ۳,۵۰۰ تا ۴,۰۰۰ دلار در ماه درآمد دارم.
با این حال، دانستن اینکه میتوانم در صورت نیاز به آمبولانس زنگ بزنم بدون اینکه دچار بدهی شوم یا به پساندازم دست بزنم، باعث میشود مالیاتها بیشتر شبیه به یک سرمایهگذاری در زیرساخت اجتماعی خوب و قابل اعتماد به نظر برسند.
2.تعادل بهتر بین کار و زندگی
در نروژ، تفاوت زیادی با ذهنیت کارمحور که در ایالات متحده به آن عادت کردهام وجود دارد. زمان آزاد، وقت خانواده و سلامت شخصی در اولویت قرار دارند. تعطیلات تابستانی با حقوق است و تا پنج هفته طول میکشد.
انتظار بسیار واضحی وجود دارد که کار نباید در زندگی خصوصی شما دخالت کند.
شریک زندگی من ۲۵ روز تعطیلات با حقوق در سال دارد، اما به دلیل کارهای مشتریان فریلنس خود، من واقعاً به همان شکل تعطیلات تابستانی نمیروم. بسیاری از خارجیها تمایل دارند به سمت خوداشتغالی بروند، زیرا پیدا کردن کار به عنوان یک خارجی در اینجا میتواند دشوار باشد.
برای من، فکر میکنم که هنوز تا حدودی تحت تأثیر ریشههای آمریکاییام در زمینه تعادل کار و زندگی هستم. اما این موضوعی است که در حال یادگیری آن هستم و قدردانی تازهای نسبت به آن پیدا کردهام.
3.سطح بالای اعتماد عمومی
نروژ به طور کلی به عنوان یک کشور بسیار امن با سطح بالایی از اعتماد عمومی شناخته میشود. معمول است که مردم وسایل خود، مانند لپتاپها، را بدون مراقبت در کافه رها کنند وقتی به دستشویی میروند.
همسایهها فضاهای مشترک را با هم به اشتراک میگذارند و از آنها مراقبت میکنند. وسایل مشترک مانند کبابپزها و تجهیزات آنها به ندرت گم میشوند.
برای هر قاعدهای استثنائاتی وجود دارد، مثل زمانی که گوشی من در یک بار در اسلو دزدیده شد. اما احساس کلی امنیت به طور قابل توجهی به حس رفاه و استقلال من کمک میکند که هرگز آن را دستکم نمیگیرم.
4.دسترسی به فضای باز
نروژ دسترسی بینظیری به طبیعت دارد و تاکید فرهنگی بزرگی بر گذراندن وقت در فضای باز وجود دارد. یک ضربالمثل محبوب در اینجا میگوید: «چیزی به نام هوای بد وجود ندارد، فقط لباس بد!»
از دریاچهها و جنگلهایی که تقریباً در حیاط پشتی شما قرار دارند، تا دورافتادهترین مسیرهای کوهستانی و جزایر قطبی، اساساً غیرممکن است که خود را مسحور برخی از طبیعیترین مناظر روی زمین نیابید.
در سراسر کشور سازمانهایی وجود دارند که تجهیزات رایگان مانند اسکی، اسکیت روی یخ، چادر و کولهپشتیهای کوهنوردی را برای استفاده عموم فراهم میکنند تا همه بتوانند از فضای باز لذت ببرند.
این رویهها باعث شدهاند که من از محدوده راحتی خود خارج شوم و به رشد شخصیام کمک کردهاند. به عنوان مثال، حمام یخی تجربهای بسیار جالب بوده است، زیرا به من نشان داده که چقدر مقاوم هستم: ورود به یک فیورد یخزده نیاز به تابآوری ذهنی زیادی دارد.
با این تجربهها، درک عمیقتری از اینکه چرا این سنتها برای نروژیها ارزشمند هستند پیدا کردهام.
5.فرصت برای قدردانی از لحظات کوچک
یکی از شیرینترین رسوم نروژی که به طور کامل آن را پذیرفتهام، مفهوم «کوس» است. این کلمه به معنای «آرامش و راحتی» ترجمه میشود، اما معنای بسیار بیشتری از این دارد.
مشابه مفهوم «هوگه» در دانمارک، نروژیها احساس راحتی، آرامش و رضایت را در آغوش میگیرند.
این مفهوم شامل ایجاد فضاهای گرم و دلپذیر است که اغلب با لذت بردن از چیزهای سادهای مانند نوشیدنیهای گرم و گذراندن وقت با عزیزان همراه است.
در نروژ، من علاقهای به گذراندن شبهای خنک با بافتنی، زیر یک پتو گرم در کنار آتش، و لذت بردن از لذتهای ساده زندگی پیدا کردهام — به ویژه زمانی که میدانم با ایمیلهای کاری مزاحم نخواهم شد.
من اکنون درک جدیدی از معنای خوشبختی برای خودم پیدا کردهام. وقتی مردم میگویند نروژیها خوشحال هستند، به این معنا نیست که ما همیشه در حال لبخند زدن هستیم. خوشبختی در نروژ بیشتر به مراقبت از خود و دیگران مربوط میشود تا احساس شادی دائمی.
چالشهای زیادی را پشت سر گذاشتهام و هنوز با چالشهای جدیدی روبرو هستم. نیمی از سال هوا سرد و تاریک است و اختلال عاطفی فصلی یک واقعیت است — من از اوایل سپتامبر شروع به مصرف ویتامین D میکنم!
گاهی اوقات، به عنوان یک بزرگسال، برای پیدا کردن دوستان جدید با مشکل مواجه شدهام، هرچند با داشتن خانواده و جامعه شریک زندگیام یک نقطه شروع عالی داشتم. پیمایش در آداب و رسوم اجتماعی جدید و بوروکراسی و پیدا کردن جای خود در یک کشور جدید چالشی بوده است.
در نهایت، یکی از بزرگترین چیزهایی که از زمان حضورم در نروژ آموختهام این است که وقتی در جایی زندگی میکنید که نیازهای اساسیتان برآورده شده و در جامعهای که بر رفاه تأکید دارد، میتوانید وقت خود را صرف تمرکز بر چیزهایی کنید که واقعاً شما را راضی میکنند.
برای من، این به معنای کشف سرگرمیهای جدید، گذراندن وقت در طبیعت و لذت بردن از یک زندگی متعادلتر بوده است.
گابریلا میکیویچ یک آمریکایی است که در اسلو، نروژ زندگی میکند. او یک فریلنسر در زمینه ارتباطات است که به او این امکان را داده است تا روی پروژههای هیجانانگیز زیادی کار کند.
منبع : cnbc
انتهای مطلب